ای بانویی که دریا بر تو متوسل شد

ای بانویی که دریا بر تو متوسل شد

[ علی کبیری ]
ای بانویی که دریا بر تو متوسل شد 
حاجت که گرفت از تو خاکِ زیرِ پاش گِل شد 

ای بانویی که از قدمات ستاره می‌ریزه 
نون و قلمت، برکتت آشکاره می‌ریزه

از بس که تو اعجاز و کرامت داری
هر شب کنار فاطمه دعوت داری
بی‌بی جان

وای وای وای...

دیشب پای سجاده‌ام اشکام رو زمین می‌ریخت
از رشته‌ی تسبیحم یا اُمِّ‌بنین می‌ریخت

یا اُمِّ‌بنین گفتم و ابر فرشته بارون شد 
با هر ورقِ روضه‌ی دل ستاره‌ها خون شد

اون خانمی که زینب به خونه‌اش سر می‌زد
تا ناله می‌زد علقمه پَرپَر می‌زد 
بی‌بی‌ جان

وای وای وای...

تو اُمِّ‌بنینی پس دریا شده تقدیمت
عرش خدا برمی‌گشت از کرنش و تعظیمت

تو مُهر غلامی رو روی سینه‌ها می‌کوبی
به مادریِ بچه‌های فاطمه مَنسوبی

از بغض تو هر محزون و سنگین می‌شد 
غمگین می‌شدی، فاطمه غمگین می‌شد 
بی‌بی جان

وای وای وای...

نظرات