ازم رو نگیر تو جوونی دستتو به زانو نگیر

ازم رو نگیر تو جوونی دستتو به زانو نگیر

[ امیر برومند ]
ازم رو نگیر
تو جوونی دستتو به زانو نگیر
جلو من دستتو هی به پهلو نگیر
ازم رو نگیر

چقدر پیر شدی
تو جوون بودی ولی زمین‌گیر شدی
داری میری از علی مگه سیر شدی 

بلندشو ببین برا بار آخری حسین و ببین
نمی‌ره یادش چه‌جوری خوردی زمین

 اَمافیکُم مسلم جلوی چشمای گریون حسن
اَمافیکُم مسلم مادرِ زخمی و شلاق نزن

 یه بی‌حیا اومد و  هی با لگد در می‌زنه 
از لای چوبه‌های در مادر و خنجر می‌زنه 

اَمافیکُم مسلم جلو نامحرما افتاد زمین
اَمافیکُم مسلم انقدر اگد به زهرا نزنید

تو کوچه پیچیده صدا ضربه‌ی تازیونه‌ها
جلوی چشم شوهرش افتاده زیر دست و پا

اَمافیکُم مسلم یه نفر نیست بهش آب بده
اَمافیکُم مسلم یه نفر آب به ارباب بده

نفس نفس می‌زنه، نفس نفس می‌زنم
بال و پرت زخمی شد، هی به قفس می‌زنه

کار از کار گذشت
از روی پیکر تویه لشگر انگار گذشت

کار از کار گذشت
شمر با هلهله و خنجرِ خون‌بار گذشت

کار از کار گذشت
مادرت از وسط معرکه انگار  گذشت

وقت غارت تنت
از سر پیرهنت یکی به اجبار گذشت

کار بالا گرفت
نیزه‌ها تو بدنش یکی یکی جا گرفت

کار بالا گرفت
شمرِ دون با چکمه رو تن حسین جا گرفت

والشمرُ جالسٌ، نفس انبیا گرفت
خورشید تیره گشته و دوباره هوا گرفت

دارد تمام عرش خدا می‌خورد زمین
والشمر جالسٌ، والشمر جالسٌ

دست و پا نزن توی گودال
خون میره ازت میری از حال
شمر اومد با خنجرش خون بار

نظرات

آفرین

سلام