نامی که داده است به زن قیمتی دگر

نامی که داده است به زن قیمتی دگر

[ مهدی رسولی ]
نامی که داده است به زن قیمتی دگر 
نامی که داده است به مردان هم اعتبار 

آن نام را می‌آورم، اما نه بی‌وضو 
دل را به آب میزنم، اما نه بی‌گدار 

جبر آن زمان که پشت در خانه‌اش نشست 
برخاست آن قیامت عظمی به اختیار 

رفت آنچنان که از نفس افتاد جبرئیل 
گویی محمد است به معراج رهسپار 

شد عرصه گاه تنگ، ولی ماند پشت در 
چون ماندن علی به اُحد ماند، استوار 

برگشت زخم خورده، ولی فاتح نبرد 
چون بازگشته حمزه از آشوب کارزار 

در خون خود خضاب شد تن یاران بعد از او 
آنها که نام فاطمه را می‌زنند جار 

من از کدام یک بنویسم که بوده‌اند 
حجاج ها به ورطه‌ی تاریخ بی‌شمار 

آنها که با غرور نوشتند ساختیم 
دریاچه‌های احمری از خونِ این تبار 

از کربلا به واقعه فَخ رسیده‌ایم 
از عمق ناگوار ترین ها به ناگوار 

محمود غزنوی به عدالت مگر نساخت 
از استخوان فاطمیان چوبه‌های دار 

بوسهل زوزنی به شرارت هنوز هم 
محکوم می‌کند حسنک را به سنگسار 

در لمعه الدمشقیه جاریست همچنان 
خون شهید اول و ثانی چون آبشار 

اما هنوز هم به تأسی ز فاطمه 
نام علیست روی لبِ شیعه آشکار 

بیت از هلالیِ جُغتایی نوشسته است 
از آن شهید شیعه به ذهنم به یادگار 

جان خواهم از خدا نه یکی بلکه صد هزار 
تا صد هزار بار بمیرم برای یار

فرق است، فرق فاحشی از حرف تا عمل 
راه است، راه بی‌حدی از شعر تا شعار 

اینک مدافعان حرم شعله پرورند 
تا در بیاورند از آن دودمان دمار 

با تیغ آبدیده‌ای از نوع اعتقاد 
با اعتقاد محکمی از جنس ذوالفقار 

زهراست مادر من و من بی‌قرار او 
آن نام را می‌آورم آری به افتخار 

آن بانویی که وقت تشرف به رستخیز 
پیغمبران پیاده می‌آیند و او سوار 

فریاد می‌زنند که سر خم کنید، هان 
تا از صراط بگذرد آیات سجده دار 

هرجا نگاه می‌کنم آنجا مزار اوست 
پنهان و آشکار چنان ذات کردگار‌ 

اینها که گفته‌ایم یکی بود از هزار 
اما هنوز شیعه مصمم، امیدوار 

***** 
سید حمیدرضا برقعی

نظرات