گوشه‌ی زندان

گوشه‌ی زندان

[ بهمن عظیمی ]
گوشه‌ی زندان
تنهای تنها 
غریبم و یاری ندارم

نه دخترم هست
نه پسری که
سر روی پای اون بزارم

یه کاری کرده زنجیر * رمق نمونده توو پام
انقد منو زدن که * شکسته استخونام

هر شب - بارون غم 
از چشمای - دیوار و در - می باره
هر وقت - که اسم ما-در منو - روی زبون - میاره ۲

 
شبیه یوسف
قعر یه چاهم
پر از غمه دل صبورم

آروم نمی‌شن
این نانجیبا
تا نکنن زنده به گورم

برای گریه کردن * دلم پُر از بهانه ست
افطار هر شب من * سیلی و تازیانه ست

روزم - تیره شده 
 فرقی ندا-ره واسه من - روز و شب
زیرِ - لگد فقط - با گریه فر-یاد می زنم - یا زینب

منبع:موسسه ادبیات آیینی بی‌پلاک

نظرات