دوباره بی‌تابِتَم

دوباره بی‌تابِتَم

[ بهمن عظیمی ]
دوباره بی‌تابِتَم / گریونه بازم چشام
کاش یکی بود روضه‌ی / تو رو می‌خوندِش برام

تنهاترین خواهرم - ای سایه‌ی رو سرم
ببین چقد بی‌کسم
دوباره حالم بده - دلم برات لک زده
جونِ رقیّه‌ت قسم

 

خدا رو شکر عاقبت / عمرم به آخر رسید
هزار دفه جون دادم / تا اجلم سر رسید

دیدم چطور کُشتنت - از پیش من بُردنت
به نیزه سر سپرده!
فدای چشم ترت - خوب میدونی خواهرت
یکسال ونیمه مُرده


هنوز گرفتارِ اون / چشمای غمبارتم
یکسال و نیمه حسین / که من عزادارتم

تشنه لب و بی پناه - میون اون قتلگاه
هیشکی به فکرت نبود
همونجا کُشت زینب و - اون خنجر کهنه که
اومد رو قلبم فرود

منبع:موسسه ادبیات آیینی بی‌پلاک

نظرات