نگاهم بر در ، زمان جان دادن

نگاهم بر در ، زمان جان دادن

[ قاسم نعمتی ]
نگاهم بر در ، زمان جان دادن
کجایی ای بی سر ، بیا حسین من
نگاه آخر نرفته از یادم 
ببین که از دوری تو جان دادم 

ای حسین جانم

تماشا دارد ، کبودی رویم 
تو دیده ای اصلا ، سپدی مویم
خودم تن بی سرت بغل کردم 
ز پهلویت نیزه را در آوردم 

ای حسین جانم

تمام عمرم ، پرده نشین بودم 
ولی چهل منزل ، زارو حزین بودم
شدم گرفتار کوچه وبازار
به روی ناقه مقابل انظار

ای حسین جانم

دم پیری شد ، چه مجلسی جایم
نموده چشمانت، کجا تماشایم؟!
به سمت تشت طلا که چرخیدم 
لب تورا دست خیزران دیدم

ای حسین جانم

ghasemnemati_ir@

نظرات