
از روضهی بشیر تا با خبر شدم بشکسته بودم و بشکسته تر شدم دنیا به حال من خون گریه میکند هم بیحسین شدم هم بیپسر شدم ۲ جسم عزیزان مرا در خون کشیدند گلهای یاسم را همه از ساقه چیدند دست علمدار مرا از تن بریدند خیلی حزینم - ام البنینم ۲ از سر شب تا صبح / گریه شده کارم این غم دل آشوب / میدهد آزارم "من امّ بی بنینم - ام البنینم" ۳ خیلی دلم شکست، از دیدن رباب اشک دو دیده اش، من را کند عذاب بغض سکینه را، دیدم به چشم خود میسوزم از غمِ، طفل نخورده آب ۲ گفتند شرمنده شده ساقی طفلان گفتند مشک آب او شد تیرُ باران طفل رباب از تشنگی گردیده بی جان با غم عجینم - ام البنینم ۲ دار و ندارم را / نذر حسین کردم روضه گرفتم با / این دل پر دردم "من امّ بی بنینم - ام البنینم" ۳ باور نمیکنم، این زینب من است باور نمیکنم، پیشانیش شکست آتش به جان زند، قد خمیده اش بند دلم از این، درد و بلا گسست ۲ گفتند رفته زینبم راه اسارت گفتند که دارایی او رفته غارت ای وای من ای وای من از این جسارت زار و غمینم - ام البنینم ۲ وِیلی عَلی شِبلی / نالهی جان سوزم گریه به عباسم / روضهی هر روزم "من امّ بی بنینم - ام البنینم" ۳ اشعار آیینی بیپلاک