
آبرویم کنیزی زهراست آرزویم فدای او گشتن قمر من غلام آل علی خاک کوی عشق حسین و حسن من قلبم درگیر قتلگاه است عباسم فدای ثارالله است جانم با عشق حسین همراه است نالهام پر آه است یا برگرد یا آن دل را برگردان یا بِنشین یا این آتش را بِنشان آه ای جان آخر تا کِی سرگردان آه ای عشق، آه ای جان پسر من برو عزیز دلم جان خود را فدای مولا کن دست و بازو و چشم خویش بده راضی از خود حضرت زهرا کن تا شوی فدای عشق جانان عمود آهن را بخر بر جان یا حسین بگو با لب عطشان آه ای عشق آه ای جان یا برگرد یا آن دل را برگردان یا بِنشین یا این آتش را بِنشان آه ای جان آخر تا کِی سرگردان آه ای عشق، آه ای جان شعر وسبک امیز عباسی