گره از کارم الهی وا بشه

گره از کارم الهی وا بشه

[ حاج جواد حیدری ]
گره از کارم الهی وا بشه
دستم از تو دست تو رها بشه
نامه‌ی شهادتم امضا بشه

عمّه دلت میاد که جا بمونم
به دردو غصه مبتلا بمونم
غریبی امامم رو ببینم
ولی بازم تو خیمه‌ها بمونم

عمو حسین جانم، عمو حسین جانم ...

شوقی واسه زنده موندن ندارم
نمی‌تونم دیگه طاقت بیارم
من باید پامو تو مقتل بذارم

دارم میام عموی مهربونم
سریع خودم رو به تو می‌رسونم
حسرتمه مثل علیِ‌ اصغر 
اَجَل تو آغوشت بگیره جونم

تنها حاجت دلم روا میشه
وقتی دستم از بدن جدا میشه
مادرم بازم صاحب عزا میشه
وقتی دستم از بدن جدا میشه

داغ دلت قراره بی‌حساب شه
فدایی داغ گل رباب شه
وقتی میاد سه شعبه‌ی حرمله
صورتت از خون من خضاب شه

عمو حسین جانم، عمو حسین جانم ...

می‌رسد از کربلا، بوی اُویس قَرَن
باز شب پنجم است، بالحسن‌ و بالحسن

خون شهیدان عشق، آتش پنهان عشق
شعله‌ور است از دمشق، شعله‌ور است از یمن

سینه زنان رفته‌اند، پیر و جوان رفته‌اند
شمر و سنان ماندند، حسین مانده‌ است‌ و من

می‌رسد از کربلا، بوی اُویس قَرَن
باز شب پنجم است، بالحسن‌ و بالحسن

عاشقم از کودکی، با همه‌ی کوچکی
آمده‌ام تا سرم، جدا شود از بدن

لحظه‌ی تنهاییت، خلوت‌ و زیباییت
هست غَمت تا ابد، بر جگرم شعله زن

آه از آن ساعتی، که با تن چاک چاک
نهاده‌ای تشنه لب، صورت خود را به خاک

گفت حبسش کن که عشقش سرکش است
بچه‌ی پروانه با آتش خوش است

این حسن زاده، حسینی مذهب است
دست پروردِ حسین‌ و زینب است

غم مخور ای که ز پا افتاده‌ای
مانده بهر تو برادر زاده‌ای

ای غریب شهر پیغمبر حسن
وارث مظلومیِ حیدر حسن

ای به قربان تو و درد دلت
چادر خاکی فقط شد قاتلت

ای ز هر غم دیده‌ای مغموم‌تر
از حسین تشنه لب مظلوم‌تر

قصه‌ی عمر تو باشد دردناک
یا امام مجتبی روحی فداک

نظرات