
بهشت روتو تا بهم نشون دادن به پهنهی زمینم آسمون دادن با سپر عشق تو بین آتیشا، بهم امون دادن وَ لَو قُـطِّعتُ ، وَ لَو حُـرِّقتُ وَ لَو بِالسَّیف ألفَ مَـرّةٍ قُـتِّـلتُ واللهِ لا أختارُ عَـلَـی الجَـنَّـةِ شَـیئا توو آتیش بلا بگو برو میرم به جنگ فتنهها بگو برو میرم سرم رو میدم اما ننگ ذلتو، تا ابد نمیگیرم به سوز آهِت، به روی ماهِت به خون سرخ ستارههای راهِت واللهِ لا أختارُ عَـلَـی الجَـنَّـةِ شَـیئا محاله از ولایتت جدا بشم هزار مرتبه م اگه فدا بشم جدایی از تو آتیش جهنمه، حتی خوابشم منم آوردی، ازت ممنونم من این عشق و زندگی رو بهت مدیونم واللهِ لا أختارُ عَـلَـی الجَـنَّـةِ شَـیئا تو دستمو گرفتی که خدایی شم با روضههای کربلات توو آتیشم ایشالله آخرش کنار قتلگات برات فدا میشم اباعبدلله بهشتی والله نمیخوام بی عشقت عالمو ثارالله واللهِ لا أختارُ عَـلَـی الجَـنَّـةِ شَـیئا از اون شبی که اسمتو صدا زدم به زرق و برق دنیا پشت پا زدم که قید عالمو به جامی از بلای کربلا زدم وَ لَو قُـطِّعتُ ، وَ لَو حُـرِّقتُ وَ لَو بِالسَّیف ألفَ مَـرّةٍ قُـتِّـلتُ واللهِ لا أختارُ عَـلَـی الجَـنَّـةِ شَـیئا شاعر و نغمه پرداز: اکبر شیخی ***