من همان خانه دار خانه‌ی عشق

من همان خانه دار خانه‌ی عشق

[ علی اکبر زادفرج ]
منم همان خانه دار خانه‌ی عشق
منم در بزم مظلومانه‌‌ی عشق
سرود نقض جاویدانه‌ی عشق

اگر چه زن ولی مرد آفرینم
کنیز فاطمه ام البنینم

منم سنگ صبور لانه‌ی عشق 
منم آن خانه دار خانه‌ی عشق
 سرود نقض جاویدانه‌ی عشق
منم در بزم مظلومانه‌‌ی عشق

اگر چه زن ولی مرد آفرینم
کنیز فاطمه ام البنینم

پس از عصیان گری‌های مدینه
که تنها ماند مولای مدینه
که شل آتش سراپای مدینه

بر هفت آسمان قدرم قضا دار
فلک دستم به دست مرتضی دار

ار آن روزی که رفتم محضر او
خرامان تا رسیدم بر در او

که گیرم جای یاس پر پر او
به استقبالم آمد دختر او

(مرا از شرم آبم کرد زینب
مرا مادرم خطابم کرد زینب)۲

از آن روزی که آن درگاه دیدم
چهار اختر بدون ماه دیدم

علی را سر درون چاه دیدم
هزاران صحنه‌ی جانکاه دیدم

به گرد شمعشان پروانه گشته
نه بانو بل کنیز خانه گشته

زمان بگذشت تا نخلم ثمر داد
مرا هم چرخ گردون بال و پر داد

خدا پاداش کارم یک پسر داد
پسر نه در کفم قرص قمر داد

سراپا موجی از احساس گشتم
که من هم صاحب عباس گشتم

از آن روزی که مظلومانه رفتند
کبوترهای من از لانه رفتند

همه گلهایم از گلخانه رفتند
به کف جان و پی جانانه رفتند

ز طفلی گشت ماه عالمینم 
غلام حلقه در گوش حسینم

قدم اگر خمید فدای سرت حسین
عباس من فدای علی اکبرت حسین

گفتم به آب لب نزند تا تو تشنه‌ای 
در آب بود فکر تو آب آورم حسین

طبق سفارشم همه‌ جا همره تو بود
جز کنج آن تنور که رفته سرت حسین

ام البنین به پیش همه روضه خواند و گفت
شرمنده‌ام رباب پسرم را حلال کن
شرمنده‌ام که مشک ابالفضل پاره شد

کی قد وبالاتو نظر زد
نیزه به سینه‌ت بی خبر زد
به چشم تو تیر سپر زد

پسرم بقیع با ناله‌هام شریکه
قبرت می‌گن خیلی کوچیکه

بعد تو محشری به پا شد
کربلا تازه کربلا شد

حرمله پاش به خیمه وا شد

مثل علی یه کوه دردی
می‌گن رو نیزه گریه کردی

بعد تو دل چاره شو گم کرد
مادری گهوارشو گم کرد
رقیه گوشوارشو گم کرد

مثل خودت خونه خرابه‌ام
شرمنده‌ی روی ربابه‌ام

عطر خوش کوثرت اومد
رمق به چشم ترت اومد
فاطمه بالا سرت اومد

حسرتشو به دل می‌ریزم 
خوش به سعادتت عزیزم

کنار علقمه غوغاست مادر
سرم بر دلمن زهراست مادر

ز پشت پرده‌ی خونین چشمم
کبودی رخش پیدا بود

نظرات