مادر سیدةالنسا، پدر امیر ارض و سماء خواهر عقیلةالعرب، برادرش شهید کربلا کعبه حسن، قبله علی، صلِ علیکَ یا شبل علی خوشکرم آل علی، خوی نبی و تمثال علی گل سرسبدِ خونواده حسنه، فوقالعاده حسنه اون که کَرَمش مثل خدا زیاده، حسنه کربلا قاسمِ تو، وقتی گفتن نسبه گفتن همه الفرار از نژاد حسنه یا امام مجتبی... ثابت کردی تو کاروزار ارث به تو میرسه ذوالفقار وقتی اسمِ حسن میاد داد میزنه زن شترسوار از غضب تیغ حسن طلحه و زُبیرن انگشت به دهن وقتی به دست داره عَلم مرتضی میگه بنازم پسرم یلِ فاطمه و یابن کرّار حسنه، شیر غرّار حسنه استاد نبرد حضرت علمدار حسنه کل تاریخو بگم، خوب میفهمی تو نبرد شروع کننده و تموم کنندهی کار حسنه