شب یتیمی؛ شب غروب عمر مولاس سرش رو زینب گذاشته روو شونهی عبّاس شب شهادت؛ شب وصال محسن و پیمبر و علی و زهراس یا زهرا! میاد کنار تو یارت یا زهرا! داره میرسه دلدارت یا زهرا! علی میاد به دیدارت شب آخر شد؛ شب رسیدن به دلدار شب آخر شد؛ رها شد از کابوس مسمار شب آخر شد؛ داری میری دیدن فاطمه، علی! خدانگهدار یا مولا! فدای چهرهی زردت یا مولا! فدای دستای سردت یا مولا! فدا دل پر از دردت وصیّت کردی با گریه و با شور و احساس وصیّت کردی؛ سپردی مارو دست عبّاس وصیّت کردی؛ از اون زمان که دیگه کربلا حسین، غریب و تنهاس گفتی از قرارمون تووی گودال گفتی از زمان غارت و جنجال گفتی از غم مصیبت خلخال کجایی بابا؟ شده نماز من، شکسته کجایی بابا؟ شده قیام من، نشسته کجایی بابا؟ ببین تیمّمم بهروی خاک صورتت، با دست بسته ای بابا! حکایتی شده مویم ای بابا! شکستگی ابرویم ای بابا! ببین کبوده بازویم باشه؛ کوچهبهکوچه، روو نیزهها رفتی خونهی ما نیومدی کنج تنور و طشت طلا رفتی خونهی ما نیومدی کجایی بابا؟ عزا گرفته دختر تو میخونه روضه؛ خودش برای خواهر تو توو بازار شام، دیدم که میفروشن یهگوشوارم رو با انگشتر تو ای بابا! ببین دیگه زمینگیرم ای بابا! سهسالمه ولی پیرم ای بابا! شبیه زهرا میمیرم ای وای! دلپریشونم؛ توو کوچهها بابا بیکسیام بد دردیه