خانه‌ای جز خانه‌ی تو خانه‌ی رحمت نشد

خانه‌ای جز خانه‌ی تو خانه‌ی رحمت نشد

[ سید حجت بحرالعلومی ]
خانه‌ای جز خانه‌ی تو خانه‌ی رحمت نشد
بی‌نگاه لطف تو اینجا کسی دعوت نشد

جز تو ای سرچشمه‌ی مهر و محبت هیچکس
با من بیچاره‌ی درمانده هم صحبت نشد

دختران باحیا موسی‌بن جعفر کم نداشت
هیچکس مثل تو اما صاحب عصمت نشد

چشم بر در داشتی یک عمر از درد فراغ
آخرش هم دیدن روی رضا قسمت نشد

از دل پر درد تو بانو چه می‌داند مگر
آنکه یک شب هم گرفتار غم غربت نشد

حسین جان
****
(اشک دریا رو درآوردن
صبر صحرا رو سر آوردن

تو کجا و گودی گودال؟
تن تو کجا و پا خوردن؟)۲

به نیت کشتنت
خنجر رو از پشت زدن

اونا که دست خالی بودن
به صورتت مشت زدن

پناه داره مگه
غیر نیزه آخه تکیه‌گاه داره مگه؟

یه مرد اونجا نبود
بگه دست و پا زدن نگاه داره مگه؟

نظرات