
دست گلچین را علی بو میکند دست قاتل را علی رو میکند قاتلینش را به خانه راه داد صورتش را رو به آنسو میکند پاسخِ حرفِ حسابم را نداد دستهگل چید، گلابم را نداد در سلامم پیشدستی کردم نه! مُغَیره هم جوابم را نداد ***** میشود ویران به زودی خانهام سوخت از خشم حسودی خانهام زیر چشمی تو نگاهم میکنی پر شد از رنگ کبودی خانهام سر به زیرم پیش تو ای سربلند چشمهایت را به روی من نبند این روزهای آخری بچه هایت را ببین قدری بخند ***** رو به قبله بساطش را پهن کرد مادر این خانواده میرود او پسر از دست داده میرود گفتی بمان، به جانِ تو دیگر نمیشود این نیمهجان برای تو همسر نمیشود ***** خزون زده بهارمو، گرفت ازم قرارمو شبیه روی فاطمه، سیاهه روزگارمو بره منم از این به بعد، شب تا سحر بیدارمو با زخمای سرش گذشت با غم شوهرش گذشت برای فاطمه سه سال سه ماهه آخرش گذشت همه میگن رفتنیه الهی الهی، خانومِ من جوونه الهی الهی، زهرای من بمونه... **** مرهم اشکای منو به زخم پهلو میزنه برای اینکه راه بره، به خادمش رو میزنه برای دلخوشی من، خونه رو جارو میزنه این فاتح خیبری که، محل به دنیا نمیده کسی جواب سلاممو، به غیر زهرا نمیده غریبترینِ عالمم الهی الهی، نفرین به این زمونه الهی الهی زهرای من بمونه...