تو که حاج منصور و حاج اکبر ناظم داری تو که اربعین هزار هزار ملازم داری تو که با بودنِ من فقط مزاحم داری منو واسهی چی لازم داری؟ شرمنده شدم بس که کرَم داره حسین دستم رو گرفت دست علمدار حسین اباعبدالله... **** تو که با هر کی شهید میشه رفاقت داری تو که تو سینهزنات قاضی و بهجت داری تو که دیگه به بدیهای من عادت داری پس چرا به من محبّت داری؟ فرقی نداره نوکر خوب یا که بَدم سودی ندارم اما حسین میخردم اباعبدالله...