ای شاه بی کفن همه عالم فدای تو

ای شاه بی کفن همه عالم فدای تو

[ علیرضا اسفندیاری ]
ای شاه بی‌کفن همه عالم فدای تو
عالم فدای اصغر شیرین لقای تو

ما را چه حاجتی به عطار روزگار 
دنیای ما پر است زِ عطر عبای تو

حورای عرش مست غبار تنت شوند
آن دم که یک تکان بخورد بوریای تو

ما از کتاب و مدرسه چیزی ندیده‌ایم
تحصیل علم را چه صنم با گدای تو

ما در کلاس قتلگهت مجتهد شدیم
دارالفنون عشق بوَد کربلای تو

استاد درس عشقمان علامه زینب است
آن مرجعی که حکم دهد بر عزای تو

گر تو زیبا صنم از کعبه به بتخانه روی
کافر آن است به آتش نکشد قرآن را

کعبه‌ی بی فاطمه مشتی گل است
قبر زهرا کعبه‌ی اهل دل است

عباس جان لاله‌ی مارا پیاده کن
با احترام سه ساله‌ی ما را پیاده کن

با احترام بار حرم را زمین گذار
عباس جان وقار حرم را زمین گذار

چنان که وقت سفر سر به زیر شد زینب
حسین چشم تو روشن اسیر شد زینب

همان زمان که به سر نیزه‌ها هُلش دادند
نشست حرف نزد گوشه‌گیر شد زینب

بگیر گوش خودت را کسی صدایش کرد
بلند شو همه رفتند دیر شد زینب


به ابالفضل بگو شمر شده همسفرم

دیشب خواب می‌دیدم دلم رو بردی
سه چهار تا دندون درآوردی 
از دست من غدا‌ می‌خوردی

یادت باشه یه بارم بهم مادر نگفتی
مواظب خودت باش از روی نِی نیوفتی

سرت بر روی نیزه ناز مانده
دهان تو چرا پس باز مانده؟

نظرات