ای جان فدای سوریه قربان کربلا ما هم شدیم جمله مسلمان کربلا خون شد دهان دیدهی مهمان کربلا از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا آتش زدند خیمهی سلطان کربلا *** آنکس که زد نقاب حلالش نمیکنم خندید بی حساب حلالش نمیکنم چشمم که گرم شد سپرش خورد بر سرم فریاد زد نخواب حلالش نمیکنم از موی سر گرفت مرا و بلند کرد میبرد با شتاب حلالش نمیکنم