
ای بانی روضهها، آقای غریب ما حقّ مادرت بیا یا صاحبالزمان این شبها که مضطری، یاد کوچه و دری فکر داغ مادری یا صاحبالزمان ای روضهخونِ غربتِ مادر، العجل آقا ای وارث غریبیِ حیدر، العجل آقا پهلوی مادرت رو شکستند، العجل آقا دست غریبِ عالَمو بستن، العجل آقا العجل آقا، العجل آقا... حُرمتها شکسته شد، هم دلها شکسته شد در بابها شکسته شد، یا صاحبالزمان طوری زد مردک پست، مادر بین خون نشست پهلو و سینه شکست یا صاحبالزمان تو کوچه مادر از نفس افتاد، آه و واویلا رودرروی چشم همه جون داد، آه و واویلا میزد صدا که بچهمو کشتن، آه و واویلا آخه زدن نداره که یک زن، آه و واویلا آه و واویلا، آه و واویلا...