هدیه اسباب بازی

هدیه اسباب بازی

[ گروه مأوا ]
من عاشق آقایی هستم که
هم سفره‌ی بچه یتیما بود
هم بچه می‌شد وقت بازی شون
هم واسشون عین یه بابا بود

(عاشق هرکی باشی
دوست داری کاری کنی
که باشه ازت راضی

حتی اگه باشه
یه کار کوچیک مثل
هدیه‌ی اسباب بازی) 2

خوشحال کردم، بزرگ‌ترهامو
دیدم اشک شوقِ، مامان بابامو
اومدم اینجا، بگم سلام و
هدیه بدم به تو یکی از اسباب بازیامو

(با اینکه گاهی سخته، زندگیامون ولی
هواتو دارم رفیق، به عشق مولا علی) 2

از بچگی هرکی زمین خورده
اسم علی رو برده
مادربزرگ از بچگی ما رو
دست علی سپرده

(عاشق هرکی باشی
دوست داری کاری کنی
که باشه ازت راضی
حتی اگه باشه
یه کار کوچیک مثل
هدیه‌ی اسباب بازی) 2

خوشحال کردم، بزرگترهامو
دیدم اشک شوق، مامان بابامو
اومدم اینجا، بگم سلام و
هدیه بدم به تو یکی از اسباب بازیامو

با اینکه گاهی سخته زندگیامون ولی
هواتو دارم رفیق به عشق مولا علی

نظرات

واقعا گریه مو در آورد