سیاهی کرده این زمون به تن هر پیر و جوون

سیاهی کرده این زمون به تن هر پیر و جوون

[ گروه مأوا ]
سیاهی کرده این زمون به تن هر پیر و جوون
می‌زنه به سینه زمین نوحه می‌خونه آسمون

مثل فانوسِ در شبه خون رگ‌های مکتبه
یاد غم‌های کربلا تازه میشه هر مرتبه

با دعات آقاجون یه زائر کربلا می‌شم
تا میگم حسین از بدی‌ها جدا می‌شم

وقتی با تواَم با خدا می‌شم
من خادمِ تو، تویی آقا نعمَ الامیرم

از نور تواَم زیر بار ظلمت نمی‌رم
پای عَلمت حاجت می‌گیرم

تا به پات افتادم حسین مثل حُر آزادم حسین
آقا درس دینِ تو رو داده روضه یادم حسین

تویی دادی غیرتم زیر سایه‌ت در عزّتم
تا نگام بارونی می‌شه منم و مُهر تربتم
 
نمی‌ره از دل ماتمت شیرینه اشک‌های غمت
آخه زلفِ دل این شبا گره خورده با پرچمت

می‌رسه هر جا خیرِ تو، دورم از راه غیر تو
با دعای زهرا میام پا به پای زهیرِ تو

نظرات