میزنم دم زعلمدار رشید حرم عشق ... شه با کرم عشق ؛ مه محترم عشق ؛ صفای قدم عشق ... همان یار که گشته ، صنم عشق ... چکد از لب او بر لب پیمانه ، نم عشق ... همان شاه که باشد سر دوشش.، علم عشق ... نگار دل زارم ؛ صفا بخش مزارم ... به جزء عشق جمالش به دل خویش ندارم ... قرارم و بهارم و شعارم ؛ همه دار و ندارم ... که باشد به شب اوّل قبرم به کنارم ... دلم عاشق رویش ؛ شدم بندهی کویش ... دلم بسته به مویش ؛ قدح نوش سبویش ... شتابان دل زارم ، همه شب جانب کویش ... چنان برگ خزانی ست روان در دل جویش ... ندارم به خدا جزء هوس دیدن رویش ... مرا کشته به والله ، علی واری خویش ... اباالفضل امیرم ؛ امیر بینظیرم ... صفا بخش ضمیرم ... که جزء عشق رخش در دل خسته نپذیرم ... چه خوش باشد اگر باز زند با دو سه تیرم ... که صیدش شوم و زیر قدم هاش بمیرم ... ز غیرش ، همه سیرم ؛ دل از مهر خدایی اباالفضل نگیرم ... علمدار، اباالفضل ؛ سپهدار، اباالفضل ... جهانگیر و جهاندار، اباالفضل ... بود دلبر و دلدار، اباالفضل ... مرا یار، اباالفضل ؛ مدد کار، اباالفضل ... تپشهای دل حیدر کرار، اباالفضل ... شده در حرم فاطمه پرگار، اباالفضل ... زنم جار، اباالفضل ؛ بود عشق شرر بار، اباالفضل ... بگوید سر دیوانه ، سر دار، اباالفضل ... علمدار، اباالفضل ؛ سپهدار، اباالفضل ... سرم پر ز هوایش ؛ دلم جای ولایش ... غلامم به سرایش ... همه هستی و دینم به فدایش ... ربوده ز سر روح الامین عقل ، صدایش ... بود محور عرش ازلی ، دست جدایش ... حسین بن علی ، سوره ی توحید بخواند ز برایش ... کسی نیست به پایش ... به قربان نوایش؛ به قربان دعایش .. دلم گشته خریدار بلایش ... به قربان گره بند عباش ... لقب ، باب حوائج ... نسب ، باب حوائج ... خداوند نجابت و ادب ، باب حوائج ... دلم غرق کمالش ؛ پریشان وصالش ... دو ابروی هلالش ؛ جمالش و کمالش ... بود زینب کبری ، همهجا محو جمالش ... دلم بندهی نامش ؛ گرفتار مرامش ... که افتاده به نامش ... نه حاتم ، نه سلیمان و نه لقمان ... که موسی ست غلامش ... حسین است کلامش ... ببین حسن ختامش ... به زهراست سلامش ... قیامت متجلّی شود از وقت قیامش ... تمامی بهشت است به نامش ... خوش آن زمان که نکویان کنند غارت شهر ... مرا تو گیری و گویی این اسیر من است ...