مثه خواهش کاسهی گندم که توی چشم کبوترا معلومه مثه خندهی مهدی ایمانی که یه گوشهی صحن تو آرومه فقط زیبایی، میبینم تو حرمت رویایی میشه حال پرچمت وقتایی، که بارون میزنه هی تصور میکنم، صحن تو صحن حسنه مگه میشه آدم از این منظره دل بکنه بالاتر از این، توصیفاتی اشفعی لنا، یا مولاتی مثه چوب پر خادمی که آروم داره میکشه منت زوارو مثه قطرهی اشکی که آهسته داره میشوره قلب گنهکارو چقدر آرامش، داره این صحن و سرا، از بامش دل پر میگیره برا پروازش اینجا ظاهرا قمه اما با دلت ببین صحن امام هشتمه هر کجای این حرم، پناهگاه مردمه بالاتر از این، توصیفاتی اشفعی لنا، یا مولاتی