زیر گنبد طلات گریه می‌کنم برات

زیر گنبد طلات گریه می‌کنم برات

[ حسین طاهری ]
زیر گنبد طلات گریه می‌کنم برات
گریه می‌کنم آخه گریه داره روضه‌هات

اولیا مُخدّره، کی دلش اومد تو رو به اسارت ببَره
اولیا مّخدّره، به‌خدا سوختن من از داغ معجره

اولیا مُخدّره خدا از هرکی گذشت از شمر نگذره
بعد از گودال آزار دیدیم بعد از عباس بازار دیدیم

عمّه جانم، جانم زینب...

وقتی می‌زنم صدات سینه می‌زنم برات
تو صحن تو می‌خونم روضه‌ی مخدّرات

اولیا مُخدّره، توی بزم مِی زمان چقدر دیر می‌گذره
اولیا مُخدّره، داغ چوب خِیزرون از نیزه بدتره
اولیا مُخدّره، کاش چوبی که بالاست محکم پایین نره

الشام، الشام، الشام، الشام
سنگ و آتیش، طعنه، دشنام

عمّه جانم، جانم زینب...

دَم ضریح با صفات، روضه می‌خونم برات
این‌بار روضه می‌خونم از قول برادرات

اولیا مُخدّره، غربت اینه که سنان با تو همسفره
اولیا مُخدّره، چند دفعه زدنت اونم چند نفره

اولیا مُخدّره، اون‌که دستتو بست از خدا بی‌‌خبره
حتما بوده بازوت زخمی مثل مادر پهلوت زخمی

خواهر جانم، جانم زینب..‌.

نظرات