روضهخوان ناب و خیل سینهزن، حاضر کنید یک حسینیه برای حال من، حاضر کنید زینت دوش نبی، افتاده بین قتلگاه نیزه را بد میزند، دو لطمهزن حاضر کنید پاره کردند عاقبت، آن یادگار کهنه را تا بسوزد عالمی، داغ کهن حاضر کنید با نوک شمشیر زهر آلود، کندند از تنش پیرُهن رفته به غارت، پیرُهن حاضر کنید پشت هم از جای جای پیکرش، خون میچکد مرهمی فوراً برای زخم تن، حاضر کنید تا بر این جسم به خون آغشته، برگردد نفس از مدینه مشتی از خاک وطن، حاضر کنید جسم عریان حسینش را، نبیند غرق خون مادرش دارد میآید یک کفن، حاضر کنید (صلی الله علیک یا اباعبدالله)