(ماجرای کربلا شرح بلای زینب است) ۲ اصل عاشورا شروع کربلای زینب است رو علم نشرح لک صدرک بخوان کاین آیه را عشق گفتا بعد پیغمبر ثنای زینب است شرح صدرش در نمیآید به فهم اهل دل صبر زینب آیت صبر خدای زینب است خطبۀ او افتخار امت اسلام شد بانگ الاسلام یَعلوا در ندای زینب است چون توانایی به ترک جان نبودش سر شکست قتلگاه کوچک محمل منای زینب است بهر اثبات ولایت رفت باید هر کجا ورنه کاخ ظلم و بزم می چه جای زینب کوفه و روز اسیری دیدن زینب دریغ چون در و دیوار کوفه آشنای زینب است هفتاد داغ بر جگرش بود و بازهم لرزید کوفه از کلمات چو تندرش وقتی که لب گشود و صدا داد اسکتوا لرزید کوفه صاعقه بارید بر سرش گفت از بنی امیه و بیداد و ظلمشان خواند از حسین و قاسم و عباس و اکبرش رأس حسین خطبۀ او را چو میشنید میکرد افتخار که اینست خواهرش **** از روی نیزه بر من غمگین نظارهای حرفی کنایهای سخنی یا اشارهای پلکی بزن که حال حرم رو به راه نیست کافیست جمع سوختگان را شرارهای سوسو بزن بسوی من ای سوی دیدهام در آسمان بجز تو ندارم ستارهای دستم نمیرسد به سر نیزهات اگر در دست زینب است گریبان ... یک قتلگاه رفتی و صد قتلگاه من گشتم به هر دیار حسین دوبارهای با هر تکان نیزه تکان میخورَد سرت جانا به گوش نیزه مگر گوشوارهای بی پوشیه به پیش نگاه حرامیان جز آستین پاره نداری... **** خودمو تو کوچهها میکشونم دخترت رو رو پاهام مینشونم سر پیری به چه روزی افتادم موهامو با آستینام... اینهمه ازدحامو چیکار کنم خستگی پاهامو چیکار کنم برا تازیونهها سپر بشم سنگای رو پاهامو چیکار کنم بین نامحرما من گیر افتادم * انگار نه انگار میبینه از روی نیزه علمدار انگار نه انگار ناموسه پیغمبره توی بازار **** امیر قافله وقتی عنان راحله دید سراغ خواهر و پاهای پر ز آبله دید امان نمیدهد این ساربان تند اخلاق برای خواهر خود فرصتی به نافله دید **** دشت و شب و طفل نابلد واویلا گر زجر حرامی برسد واویلا از صاحب روضه معذرت میخواهم پهلوی رقیه و لگد واویلا