دو خط احکام یادش بده اسلام یادش بده که بدونه تشنه لب سَر نَبُره دو خط احکام یادش بده اسلام یادش بده که جلویِ چشایِ مادر نَبُره منو عذاب میده به مَرکب آب میده تورو صدا که میزنم شِمر جواب میده تازه نفس اومد، خودِ شَبس اومد یه پیرمرد بیحیا، عصا به دست اومد نفسش باز بند اومده، ای زَجر زجرش نده بچه که بترسه لُکنت میگیره نفسش باز بند اومده ای زَجر زجرش نده عمه واسه تنِ زخمش بمیره پاهاش تَرک خورده چوبِ فَلک خورده جلو چشایِ بچهها خیلی کُتک خورده