تا آخرین دقیقه نگاهش به خیمهها بود ناموسدارها ! نگران بود حسین ... ****** دو خط احکام یادش بده، اسلام یادش بده که بدونه تشنه لب سر نبره دو خط احکام یادش بده، اسلام یادش بده که جلو چشای مادر نبره منو عذاب میده، به مرکب آب میده تو رو صدا که میزنم، شمر جواب میده تازه نفس اومد، خود شبث اومد یه پیرمرد بیحیا، عصا به دست اومد ****** نفسش باز بند اومده، ای زجر، زجرش نده بچه که بترسه، لکنت میگیره نفسش باز بند اومده، ای زجر، زجرش نده عمه واسه تن زخمیش بمیره پاهاش ترک خورده، چوب فدک خورده جلو چشای بچهها، خیلی کتک خورده
الله اکبر