
دهان وا میکنم انگار گوهر میزند بیرون در آن ساعت کزآن اوصافِ حیدر میزند بیرون تَخَیُّل میکنم حولِ علی، سر میرود بالا قلم در دست میگیرم، غزل پَر میزند بیرون کدامین شاه را سفرهست از نان و نمک تنها که صد وصله بر نعلین از در میزند بیرون به مسجد گَر برای خطبه خواندن پای بگذارد زِ مسجد کِلکِشان از شوق منبر میزند بیرون به میدان نبرد آن دَم که با تیغِ دودَم آید ز وحشت از سپاه کفر لشکر میزند بیرون علی آمد به قصد فتح، قربان قدمهایش به استقبال او در خود زِ خیبر میزند بیرون علی قصد شفاعت گر کند در روز رستاخیز صدای من منِ شیطان ز محشر میزند بیرون مرا با اوست وقت جان سپردن وعدهی دیدار بیاید روحم از شادی زِ پیکر میزند بیرون *** مگر نه اینکه نجف شاد میکند ما را بیار باده که مشتاق ساغرم یارا طلب کنید و به یک کوزه اکتفا نکنید به کوزهای نتوان طی نمود صحرا را تویی علی که همه سنگریزهها دُر شد به عشق فاطمه هر جا گذاشتی پا را تویی علی که خدا گر به خاطر تو نبود کنار نیل رها کرده بود موسی را ضریح نیست، سراسر شراب انگور است به عشق فاطمه تَر کن علی لب ما را *** خُم از غدیر خُم و مِی، مِیِ ولای علیست وگرنه صحبتِ ساقی و جام و باده خطاست حدیثی از دو لب مصطفی مراست به یاد به آب زر بنویسم اگر رواست، رواست خدا گواست پیِ دشمن علی نروم حلالزاده رَهَش از حرامزاده جداست به آن نَبی که علی را وصیِ خود فرمود به آن نُبی که تمامش ثنای آن مولاست ثواب نیست ثوابی که بیولای علیست نماز نیست نمازی که بیعلی برپاست شسکته باد دهانی که بیعلی باز است بریده باد زبانی که بیعلی گویاست به آیه آیهی قرآن به حق پیغمبر که راه غیر علی مرگ و نیستی و فناست مرا به روز قیامت به خُلد کاری نیست بهشت من همه در صورت علی پیداست کَنندهی در خیبر بُوَد وصی رسول نه آن که کرد فرار از حجاز، عقل کجاست کسی که جای نبی خُفت جانشین نبیست نه آن که راحتی جان خویش را میخواست چگونه قاتل زهرا امامِ خلق شود؟ مدینه مُرد، شرف نیست، یا علی تنهاست چگونه مهر بورزم به آن ستم گستر که دود آتش او دور خانهی زهراست