محسن عراقی

دلخوشی

3570
88
هربابایی که به خونه می‌رسه
دخترش حالشو بهتر می‌کنه
بغلش می‌کنه و با بوسه‌هاش همه‌ی خستگیشو در می‌کنه

دل خوشی زیاده توی زندگی
دل خوشی منم این دخترمه

تا می‌خنده خواهرم می‌گه
داداش نگاه کن چقدر مثل مادرمه

چه آرزویی که نداشتم براش
توی خرابه سرم افتاد به پاش

طفلکی انقدر اسممو صدا زد
بمیره باباش نا نداره صداش

همه‌ی راه و به روی نیزه‌ها
من به خاطر تو با سر اومدم

پا به پای تاولای کفت پات
تا خرابه امشب آخر اومدم

دنبال دستای بابایی نگرد
توی گوداله کنار تنمه

دستتو جا اینکه تو دستم باشه
رو رگای پاره‌ی گردنمه

فدای لبهات که ترک ترک شد
زجر حرومی جگرش خنک شد

بیابون و ترس شب قافله
نگام می‌افتاد عقب قافله

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش