خُرَّم دلِ آنکس که عزدارِ حسین است از صِدق و صَفا خادمِ دربارِ حسین است از آتشِ فردای قیامت بُوَد ایمن آن دیده که امروز گُهَربارِ حسین است حاجی طَلبد کَعبه و ما کربُبلا را راهِ حَرَمِ دوست زِ دربارِ حسین است گر هست شما را هَوَسِ روضهی رضوان ما را هَوَسِ دیدنِ رخسارِ حسین است در روزِ جزا چون ز لَحد سَر به دَر آرم چشمم همهجا در پِیِ دیدارِ حسین است روشن بُوَد این نکته که خورشیدِ جهانتاب یک ذَرّهای از پَرتُوِ اَنوارِحسین است **** دلم بَد شد اما رهایش نکردی تو از بِینِ خوبان جدایش نکردی محرّم رسید و غلامِ تو برگشت نَظَر بر دلِ بیوفایش نکردی چرا برنگردد مگر با نگاهی تو بَندِ محبّت به پایش نکردی؟ شده کفشدارِ دَمِ دربِ هیئت تو دیگر چه کاری برایش نکردی؟