
تا سرت شکست تا بازوی آباورت شکست تو خیمه قلب خواهرت شکست وای وای وای بی کس حرم بدون تو دلواپسه حرم نباشی پاشون میرسه حرم وای وای وای غم زینب کشته ما رو که جمع کرده دخترا رو داره محکمتر میبنده گرههای معجرا رو شیر افتاد و هزاران گرگ در دور و ورش هر که امد نیزهای میکاشت روی پیکرش مشک را تا خیمهها هر طور میشد میرساند حرمله نگذاشت با تیری که زد بر ساقهاش غیرت الله است یعنی میرود بر نیزهها تا که باشد چند روزی سایبان خواهرش غم زینب کشته ما رو که جمع مرده دخترا رو داره محکمتر میبنده گرههای معجرا رو چرا ناباورانه از میان تشت میگریی مگر تا حال بی معجر ندیدی