بابا منو ببر
1014
182
- ذاکر: حاج محمود کریمی
- سبک: استودیویی
- موضوع: حضرت رقیه (س)
- سال: 1402
بابا، بابا، بابا...
یه گوشه خواب بودم خیلی آروم
ولی پیچید تو گوشم صداشون
نمیبُردن اگه گوشوارههامو
خودم میبخشیدم به دختراشون
گذشت و گُم شدم، توی بیابون
آخه از قافله جامونده بودم
یکی اومد بَرَمگردوند بابا
ولی کاشکی همونجا مونده بودم
بَداَخلاقن چقدر مردای شامی
به جای قلب، سنگه تو دلاشون
با این دستای سنگینی که دارن
دلم میسوزه واسه بچههاشون
یه جوری زد چشام تاره هنوزم
یه جوری زد قَدَم از درد خَم موند
جای دستش یهکم بهتر شد اَمّا
جای انگشترش رو صورتم موند
تو روی نِیزه و من روی ناقه
تو چشمات باز و من دستام بَسته
چقدر شکلِ همیم بابا نگاه کن
منم مثلِ تو دندونام شکسته
به ماهِ آسمون میگفت
شمعِ شَبِستونِ منی
یادِ عمو بهخِیر که تو
مثلِ عموجونِ منی
یه گوشه خواب بودم خیلی آروم
ولی پیچید تو گوشم صداشون
نمیبُردن اگه گوشوارههامو
خودم میبخشیدم به دختراشون
گذشت و گُم شدم، توی بیابون
آخه از قافله جامونده بودم
یکی اومد بَرَمگردوند بابا
ولی کاشکی همونجا مونده بودم
بَداَخلاقن چقدر مردای شامی
به جای قلب، سنگه تو دلاشون
با این دستای سنگینی که دارن
دلم میسوزه واسه بچههاشون
یه جوری زد چشام تاره هنوزم
یه جوری زد قَدَم از درد خَم موند
جای دستش یهکم بهتر شد اَمّا
جای انگشترش رو صورتم موند
تو روی نِیزه و من روی ناقه
تو چشمات باز و من دستام بَسته
چقدر شکلِ همیم بابا نگاه کن
منم مثلِ تو دندونام شکسته
به ماهِ آسمون میگفت
شمعِ شَبِستونِ منی
یادِ عمو بهخِیر که تو
مثلِ عموجونِ منی
نظرات
نظری وجود ندارد !