این شب آخری چه زود می‌گذره

این شب آخری چه زود می‌گذره

[ علی پورکاوه ]
این شبِ آخری چه زود می‌گذره
شبِ وداعِ عاشق و دِلبَره

عزیزِ من نوبتی هم که باشه
نوبتِ اون وصیتِ مادره

اجازه می‌دی که روتو بِبوسَم
اجازه می‌دی که موتو بِبوسَم

بذار به جای علی و فاطمه
با گریه زیرِ گلوتو بِبوسَم

اِمشَبِمون ایشالله فردا نَشه
خیمه‌ی ما بدونِ سَقا نَشه

رُباب داره خدا خدا می‌کُنه
حَرمَله پاش به خیمه‌ها وا نَشه

برو ولی به فکرِ خواهرت باش
به فکر گریه‌های دخترت باش

دیگه سفارش نکنم عزیزم
مراقبِ رَگای حَنجَرِت باش

نگو که غارت می‌کُنن تَنِت رو
نگو، نگو، نگو که گردنت رو

حیفِ که غارت بشه، مادرم دوخت
با بازوی شکسته پیرهنت رو

بگو که بسته با طناب نمی‌شم
من واردِ بَزمِ شراب نمی‌شم

حریفِ شام و کوفه می‌شم اما
حریفِ گریه‌ی رباب نمی‌شم

****
(طفلی می‌گفت تو خیمه، حالا که قحط آبه)۲
همه راحت بخوابید، عمو عباس بیداره

نظرات