یا مظلوم رقیه خانوم تنها و غریب و زار و خسته رو خاک خرابهها نشسته کی دیده یه دختر سه ساله انقدر شکسته دختر که سه سالش میشه اوج دلبریشه بند دل ما با گرههای روسریشه وقتی که مریض شه از غم دوری بابا کی دیده که طفلی تو خرابه بستری شه ای دنیا (یا مظلوم رقیه خانوم)۳ انگار دیگه از زمونه سیره فکر بابا از سرش نمیره وقتی راه میره همش به پهلوش دستشو میگیره دختر که سه سالش میشه دلخوشیش همینه با عروسکاش تو بغل عموش بشینه نه اینکه تمومه هستیشو ازش بگیرن تازه سراشونو هم رو نیزهها ببینه ای دنیا یا مظلوم رقیه خانوم۴
بینظیر