کجایی

کجایی

[ حسین ستوده ]
دنیا رو با خوب و بدش نمی‌خوام
چون تو رو از چشای من گرفته

این شبا فریاد من این سکوته
از این سکوت صدای من گرفته

قلبمون بی‌تو سنگ شده کجایی
سیر شده از تولدش کجایی

هواتو از جمعه گرفتم اما
(جمعه گمت کرده خودش کجایی)۲

خیال برگشتن نداری انگار
با عاشقات کاری نداری انگار

شاید دلت نخواد ولی عزیزم 
(گریمو داری در می‌اری انگار )۲

یابن الحسن، یابن الحسن، یابن الحسن

چند روزه رفتی نمی‌دونیم 
فقط بگو یه روز میای دوباره 

قهره زمین و آسمون و دیدی
بیا که بازم آسمون بباره 

پاییز و یلداش اومد و نبودی
زمستونم همراش اومد ونبودی

اونکه نمی‌خواست منو خوش ببینه 
(خنده رو لبهاش اومد و نبودی)۲

هیچ غمی مثل غم یار نمی‌شه
توباشی هیچکی بی‌قرار نمی‌شه

بیا گلم ببینه کل عالم 
(کی گفته با یه گل بهار نمی‌شه)۲

یابن الحسن، یابن الحسن، یابن الحسن

نظرات