پر از صدای رسای ابوتراب شده

پر از صدای رسای ابوتراب شده

[ حاج علی اکبر زادفرج ]
پر از صدای رسای ابوتراب شده

ارث از دل شجاع تو برده‌ست یا علی 
نامش گره به نام تو خورده‌ست یا علی

زینب به بند، بندگی یار می‌کند 
گیراست زلف یار و گرفتار می‌کند 

زن دیده‌اید در سخنش برق ذوالفقار
در بند و سربلند، اسیر و امیر وار

زن دیده‌اید، از همه‌ی شهر مردتر 
از هرچه مرد عشق بیابان نورد تر

اگرچه خطبه خودش خوانده بود 
اما شهر پر از صدای رسای ابوتراب شده

چه رفته بر دل زینب کسی نمی‌داند 
دمی که وارد مهمانی شراب شده
 
هزار مرتبه تا روز آخرت نفرین 
به شام و، بزم مِی و کوفه‌ی خراب شده

کسی که داغ دو فرزند بر جگر دارد 
نشسته سنگ صبور دل رباب شده

بس کن رباب زخم گلو را نشان نده
گهواره نیست دست خودت را تکان نده

بس کن رباب حرمله بیدار می‌شود
سهمت دوباره خنده‌ی انظار می‌شود

گریه نکن رباب، عروس مادرم 
گریه نکن رباب، منم یه خواهرم

گریه نکن رباب، به غم امون نده 
دستای خالیتو انقدر تکون نده

بس کن، ز گریه حال تو بهتر نمی‌شود
این گریه‌ها برای تو اصغر نمی‌شود

لختی بیا به سایه‌ی این نخل‌ها رباب
سخت است ماندن اینهمه در زیر آفتاب

(تعجیل در مسابقه کردند کوفیان 
از آب هم مضایقه کردند کوفیان)۲

حسین، دلم یه کربلا می‌خواد 
حسین، یه گنبد طلا می‌خوام
حسین، دلم فقط تورو می‌خواد

نظرات