علی با دُلدُلش به راه افتاده

علی با دُلدُلش به راه افتاده

[ حاج موسی رضایی ]
(علی با دُلدُلش به راه افتاده)۲ 
چه اضطرابی تو سپاه افتاده 
یه ضربه زد علی ببین تو میدون 
(چقدر کلاه‌خود و سلاح افتاده)۲

افتاده بر زمین هرکس خورد ضربتش)۲ 
احمد گفت مرحبا بر زور و هیبتش 
(عَمرو بن عَبدِوَد مغلوبِ قدرتش)۲

(افتاده تو لشکرِ دشمن واهمه)۲
(ضربه می‌زنه میگه جانم فاطمه)۲ 

جانم فاطمه، جانم فاطمه ...

*****

(یه گوشه از دلاوریتون خیبر)۲ 
که یک تنه ز جا تو کندی آن در 
و با یَدُ‌الله و تو با سِیفُ‌الله
(زمین زدی تو مَرحَبِ نام‌آور)۲

نام‌آور حیدره، سرلشکر حیدره 
فتاحِ قلعه‌هایِ خیبر حیدره
(سردارِ لشکرِ پیغمبر حیدره)۲

(هنگامِ فرج همین ذکرِ قائمه)۲
(ضربه می‌زنه میگه جانم فاطمه)۲  

جانم فاطمه، جانم فاطمه ...

*****

(می‌چرخه تا که تیغِ تو همچون پر)۲ 
نمی‌مونه سری به رویِ پیکر 
تا إن یَکادِ فاطمه پشتِ توست
(زره نداره پشتِ تو، یا حیدر)۲

(یا حیدر، نقشِ سربندِ تو فاطمه‌ست)۲ 
لشکرِ دشمنان غرقِ در واهمه‌ست 
(شاگردِ رزمِ تو سردارِ علقمه‌ست)۲

(تو کرب و بلا شهنشاهِ علقمه)۲ 
(ضربه می‌زنه میگه جانم فاطمه)۲ 

جانم فاطمه، جانم فاطمه ...

نظرات