عَجَباً لِحِلمِ الله، داری می‌بینی الله

عَجَباً لِحِلمِ الله، داری می‌بینی الله

[ محسن عرب‌ خالقی ]
عَجَباً لِحِلمِ الله، داری می‌بینی الله 
برا کشتن حسین قصد وضو کردند 
این تن عزیزته که زیر و رو کردند 
توی حلقِ تشنه‌ای نیزه فرو کردند 

خدا خودت نگاه کن، این بدن حسینه 
تو چنگ گرگای شام پیراهن حسینه
 
این بدنِ روی خاک مگه خدا نداره؟
حتّی دیگه برای یه ضربه جا نداره

فِرقَةٌ بِالسُّیوف، فِرقَةٌ بِالسَّنان
می‌زدن حسینمو با همدیگه توأمان 

حسین، وای...

عَجَباً لِحِلمِ الله، داری می‌بینی الله
نفْس مطمئنّه هِی نفس نفس می‌زد 
شمر می‌زد، خولی می‌زد، شَبَث می‌زد
دست و پا می‌زد و ابن سعد دست می‌زد

خدا خودت نگاه کن برا تشییع جنازه 
دارن آماده می‌شن چهل تا نعل تازه

خدا ببین چی‌کار با این بدنِ عزیز کرد
خنجر خونیشو شمر با پیرهنش تمیز کرد

نظرات