راه میوفته کار همه با دعای ام البنین

راه میوفته کار همه با دعای ام البنین

[ وحید شکری ]
راه می‌افته کارِ همه، با دعای أُمُّ‌البنین
صبحِ هر شنبه به ما میگن: فقرای أُمُّ‌البنین
بابِ حاجاتِ نوکراست، سفره‌های أُمُّ‌البنین

وفای أُمُّ‌البنین، حیای أُمُّ‌البنین
اون مَلیکه‌ست و پسرهاش وُزَرای أُمُّ‌البنین
مُرده زنده می‌کنه نَذرِ غذای أُمُّ‌البنین
فدای أُمُّ‌البنین
من کی‌ام وقتی اَبَالفضله عصای أُمُّ‌البنین؟ 

مادرِ قمر، تاجِ سرِ قمر یاأُمُّ‌البنین
از سرِ کَرَم، ما رو بِبَر حَرَم یاأُمُّ‌البنین
بِده از عطا، به ما یه کربلا یاأُمُّ‌البنین

یا أُمُّ‌الاَدَب، یاأُمُّ‌البنین... 

زینب و کلثومن به جا، دخترای أُمُّ‌البنین
صحنه‌گردونِ کربلا، پسرای أُمُّ‌البنین
پس میشه به کربلا بگیم: کربلای أُمُّ‌البنین

عطای أُمُّ‌البنین، شفای أُمُّ‌البنین
قبله ارباب و قَمَر قبله‌نمای أُمُّ‌البنین
عاقبت به خیر میشم من از دعای أُمُّ‌البنین
فدای أُمُّ‌البنین
خدا می‌بخشه تو مَحشر، به ولای أُمُّ‌البنین

همسرِ علی، جلوه‌گرِ علی یاأُمُّ‌البنین
از همه سری، کنارِ حیدری یاأُمُّ‌البنین
پس بدونِ صف ما رو ببر نجف یاأُمُّ‌البنین

یا أُمُّ‌الاَدَب، یاأُمُّ‌البنین...

نظرات

بسیارررررررر عالی