خیمهی ماهِ محرم زده شد در دلِ ما باز نامِ تو شده زینتِ هر محفلِ ما جز غمِ عشقِ تو ما را نَبُوَد سودایی عشقِ شیرینِ تو آمیخته شد با گِلِ ما اهلِ کوفه همه پیمان شکنند که نمک خور و نمکدان شکنند روز باشد همگی یار مرا شب شده دشمنِ خونخوار مرا روز با من همگی پیوستند شب دَرِ خانه به رویم بستند گفت: بیهوده مرا سنگ زنید از دَر و دیوار من عاشقِ دلباختهام دار بیارید خواهید اگر عاقبتِ کار ببینید فردا همگی روی به بازار بیارید اینجا به همه حرمله با دست نشان داد تیری که جدا کرده برایِ پسرِ تو غوغاست برای زدنِ چشمِ ابالفضل اینجا همه خارند به پیشِ قَمرِ تو