خوش به حال آفتاب

خوش به حال آفتاب

[ حسین ستوده ]
خوش به حال آفتاب 
صبح تا شب می‌تابه رو قبرای خراب
خوش به حال آفتاب
می‌ذاره سرش رو، رو خاک بقیع وقت خواب
اگه ایوونی بود 
صبح تا شب توی بقیع مهمونی بود
اگه ایوونی بود 
دم مغرب تو بقیع مرثیه‌خونی بود 
اگه ایوونی بود 
دور تا دور حرم موج چراغونی بود 
افسوس که اینا خیاله، یه خیال قشنگ 
پس کِی تو بقیع می‌بینم یه حال قشنگ 
پس کِی از بقیع میارن یه شال قشنگ 
اونجا می‌بینم یه تحویل سال قشنگ 
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
*****
خوش به حال آسمون 
می‌تونه بقیعو از دور، دلِ سیر ببینه
خوش به حال آسمون 
هر موقع دلش بخواد
 میاد کنار قبر مادر میشینه
به بقیع مینازیم 
اگه آقامون بیاد چه حرمی می‌سازیم 
به بقیع مینازیم 
ما کبوتری به دنبال پرِ پروازیم 
به بقیع مینازیم 
شنبه‌ها سفره برا ام‌البنین میندازیم 
ایوون می‌سازیم شبیه ایوون نجف 
وصلش می‌کنیم نمازو به اذون نجف
ای کاش که خدا صدامو برسونه نجف
شاید که تو بقیع بباره بارون نجف 
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
*****
خوش به حال مدینه 
اینقده گوهرو داره میون سینه 
خوش به حال مدینه 
حتی اسمشم یه جوره که به قلب آدما میشینه
می‌دونم خوشحال نیست 
هر چه قدرم که غریب باشه مثل گودال نیست
می‌دونم خوشحال نیست 
تو بقیع که زیر اسبا یه تن پامال نیست 
می‌دونم خوشحال نیست 
تو بقیع که صحبت از دزدیدن خلخال نیست 
اما توی کربلا به دختر چی گذشت 
بابامو بده
زیر و رو شدی، پشت و رو شدی
چه جوری با مادرت روبه‌رو شدی
بی هوا زدن، جلو خواهر تو با کف پا زدن 
ای حسین من، ای حسین، ای حسین 
ای حسین من

نظرات