گرد و غبار غم، زده خیمه به سینه‌ام

گرد و غبار غم، زده خیمه به سینه‌ام

[ مهدی رسولی ]
گرد و غبار غم، زده خیمه به سینه‌ام
من زائر قبور خراب مدینه‌ام

آنجا که گریه‌ها همه خاموش و بی‌صداست
هرکس بمیرد از غم این سرزمین رواست

آنجا که بغض سینه گلوگیر می‌شود
حتی جوان ز غربت آن پیر می‌شود

خاکش همیشه سرخ و هوایش غباری است
از گریه‌های فاطمه آئینه کاری است

هرکس دم از علی زده تخریب می‌شود
صدیقه‌ی مطهره تکذیب می‌شود

****

دود بود و دود بود و دود بود
گل میان آتش نمرود بود

****

الهی کم نشه سایه‌ت از سرم
الهی برات بسازم یه حرم
با کبوترا به دورش بپرم
ای مادر کرم، بی‌بی بی حرم

****

تا تو بودی خیمه‌ها آرام بود
دشمنم در کربلا ناکام بود
تا تو بودی صورتی نیلی نبود

****

همه منتظرن مادرش برسه
کاش صدای برادر به خواهرش برسه

****

غریباً وحیداً فریدا
دیگه خواهرش دیر رسیدا

قربون صدا زدنت
خیلی بی‌هوا زدنت
حالا روی چادرمه
خاک دست و پا زدنت

قرارمون یادت نره
قرار اول تو روی تل و من توی مقتل

بذار شمر رو سینه‌م بشینه
خدا هست داره می‌بینه

قرارمون یادت نره
قرار دوم من روی نیزه تو بین مردم

نظرات

عالی