اگر طفی زِ پا افتد چو می‌خواهد که برخیزد

اگر طفی زِ پا افتد چو می‌خواهد که برخیزد

[ حاج سعید حدادیان ]
اگر طفلی زِ پا افتد چو می‌خواهد که برخیزد
به تعلیم پسر، بابا علی گوید علی گوید

چه فخر اگر چه ضربتی به امر عبدُوَد زدی
تو خود صلای لا فَتی به جبهه‌ی اُحُد زدی

بس است فخرت این که خود وصله به کفش خود زدی
قناعت تو بی‌ریا بُوَد به بوریا علی

علی علی علی علی...

نمی‌تواند آدم ار زِ گندمی حذر کند
ولی علی به نانِ جو تمام عمر سر کند

سزد خدا به درگهش اگر دعا اثر کند
قبولِ توبه‌ی پدر به خاطر پسر کند

که هست در ولایت و اجابت دعا علی
علی، علی علی...

مسیح را تو داده‌ای شفا زِ لعل نوش خود
تو خود نوای بی‌نوا شنیده‌ای شنیده‌ای به گوش خود

تو ظرف آبِ پیرزن کشیده‌ای به دوش خود
تو دستگیر هر کسی که اوفتد زِ پا علی

علی علی، علی علی...

هله مژده دِه که سپاه او زده خیمه در دمن و چمن
روش هوا شده رشکِ چین، وزش صبا، نفسِ خُتَب

شده دشت و دامن دلربا زِ پرنده سوسن و یاسمن
دَم صبح، غنچه‌ی بسته را بگشوده کام و لب و دهن

شده غنچه تازه عروسِ بُن
شده مرغ مطرب و چنگ‌زن

زِ غریق و شورش بلبلان
به حریمِ گل شده انجمن

همگی به وصف جمال گُل
زده عاشقانه دَم از سخن

تو هجوم حلقه‌ی عارفان 
به درِ سرای تو یا علی

علی، علی علی...

نظرات