گرچه در آغوش کشیدم تو را

گرچه در آغوش کشیدم تو را

[ حاج محمد سهرابی ]
بعد از تو که کونین نیرزد به چیزی 
ای کاش اسیری ببرندم نه کنیزی 

گرچه در آغوش کشیدم تو را
گریه چنان شد که ندیدم تو را

اکبر و اصغر همگی کوثرند
لیک من تشنه گزیدم تو را

چون به لبت چوب حراجی زدند
آب شدم تا که خریدم تو را

هست خضابم همه خون تا مباد
شرم دهد موی سپیدم تو را

بود نفس در تن و از دست شمر
آه که بیرون نکشیدم تو را

بعد تو من شعله شدم سوختم
آب شدم لیک ندیدم تو را

پاسخ معنی بده زان لب حسین
دوش صدا کرد شنیدم تو را

نظرات