علی نجفی

کودکم اما در این بیشه جگر دارم

1079
16
کودکم امّا در این بیشه جگر دارم عمو
از دو دستانم برای تو سپر دارم عمو

با مدد از نامِ زیبای حسن گل می‌کنم
بر تمامِ دشمنانت من خطر دارم عمو

ماندنم در خیمه‌ها ننگ است ای سالارِ عشق
من از این ماندن از این صّحت حذر دارم عمو

در رکابِ تو شهادت می‌شود قطعاً نصیب
می‌رسم بر این سعادت، خود خبر دارم عمو

چه کسی گفته یتیمم بی‌کس و کارم بگو
من چنان تو شاهِ مظلومان پدر دارم عمو

مصحفِ کرببلا نامِ مرا حکّ کرده است
حادثه سازم در این مصحف اثر دارم عمو

کاش می‌شد خودش از دور تماشا نکند
اینقدر در بغلِ عمه تقلا نکند

کاش می‌شد که بگیرند دو چشمانش را
نزند بر سرِ خود آه خدایا نکند

دلش آرام نمی‌شُد اگر از دیدن او
وا علی وا حَسنا وای حُسینا نکند

دلش آرام نمی‌شد اگر آنجا نرود
تا عمو را وسطِ قائله پیدا نکند

کاش میشُد که نبیند کسی آنجا نیست
که سرِ غارتِ این سوخته دعوا نکند

کاش میشُد که نبیند ولی افسوس که دید
هیچ کَس با تَنِ این تشنه مدارا نکند

دید در پیشِ لبش آب زمین می‌ریزند
دید می‌خورد زمین ناله‌ی زهرا نکند

چه کند گر نرسد وای اگر دیر شود
چه کند عمه اگر مُشتِ دگر وا نکند

به گمانم که حسن آمد و با زینب گفت
بگذار او برود تا که تماشا نکند

به گمانم که حسن گفت رها کن بِدَوَد
تا دریغا و دریغا و دریغا نکند

او رها شد بدود رفت به گودال که باز
با وجودش اَحدی معرکه برپا نکند

تیغی آمد به عمویش بخورد دستش بُرد
سنگی آمد به لبش خورد که نجوا نکند

او در آغوشِ عمو بود که یک نیزه نشست
دوخت او را به عمو تا که تقلا نکند

او در آغوش عمو بود، حرامی زد و گفت:
مانده سر نیزه‌ی خود تا بکند، یا نکند

حرمله دید پسر را و همه فهمیدند
نرود تا به گلویش دو سه تا جا نکند

او در آغوشِ عمو بود که دَه مرکب را
تاختند از بدش اینهمه بابا نکند

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش