قرار دلای بی قرار اومد

قرار دلای بی قرار اومد

[ سید محمدرضا نوشه‌ور ]
قرار دلای بی‌قرار اومد و تب دیوونگی رو هزار اومد و
اومده همه هستیه ارباب ما، عزیز دل ساقی کرب بلا

با رقیه زمین داره شور و شعف، اومده نوه‌ی پادشاه نجف
ملائک توی صف، میزنن همه کف بال

به به اومده به دنیا رقیه
جانم به نوه‌ی زهرا، رقیه...

این شبا می‌گن شاعرا، مداحا منبریا
از در خونه‌ی حسین، دست خالی نریا

رقیه خاتون اومد و می‌خونن آذریا 
رقیه خوش گلدی خانم...

اومده که دل باباشو ببره
علی اکبره که نازشو می‌خره

جبرییل زیر پاش داره گل می‌ریزه
خاطرش واسه قلب عموش عزیزه

افتخار من اینه تا زیر لحد
بگم از ته دل یا رقیه مدد

تا که اسمش اومد، دل من صدا زد

لعن بر منکر وجود رقیه
بر اونکه می‌گه نبوده رقیه

کاش بشه عیدی بگیریم، تو همین نوکریا
به یاد سید ذاکر و مرحوم کوثریا
یاد حسن جمالی بگو باز با آذریا

یا رقیه خوش گلدی خانم...

نظرات