عمه گودالو ببین که عموی بی‌پناهم شده نقش رو زمین

عمه گودالو ببین که عموی بی‌پناهم شده نقش رو زمین

[ حاج اسلام میرزایی ]
عمه گودالو ببین
که عموی بی‌پناهم شده نقش رو زمین

عمه دستامو نگیر
نفسش بریده زیر دست و شده پیر

رو سرش ریختن همه
قتلگاهش نفس گیر شده
غرق خون افتاده بود
بین گودال زمین گیر شده

هرکسی با یه نیتی، می‌زاره پا روی تنش
هجوم آوردن همشون برای مزد

وای (عموی غریب)۳...

این چه طرز کشتنه
هر کسی که میرسه داره یه ضربه میزنه 

این چه سر بریدنه 
باید عمه جان برم که وقت یاری منه

شلوغه دور و ورت
دارن از هر طرف میزنن
سنان با خولی و زجر
پیرهنش رو دارن می‌کَنن

نشسته روی سینه شمر، داره سرش رو می‌بره
باید که کاری بکنم منو گرفته دلهره

وای (عموی غریب)۳...

قتلگاه قیامته
دیگه جونم رو لب اومد تو هجوم و غارته

داره می‌لرزه تنم
عمه، منتظر به راهِ منه بابا حسنم

باید رفت تو قتلگاه
تا نگن یار نداره عمو
رها کن دست منو
چشم به راهِ یه یاره عمو

باید نذارم که سرش جدا بشه از بدنش
فدای غربتش بشه الهی ابن الحسنش

وای (عموی غریب)۳...

نظرات