عسل از كنج لبانت شده جاری قاسم جای سالم به تن از زخم نداری قاسم گل خشكی شده بودی ز سر بی آبی ز تو بگرفت عدو عطر بهاری قاسم سیزده ساله بدی قامت تو كوچك بود از چه اكنون قد افراشته داری قاسم؟ با زمین جسم تو ای وای كه هم سطح شده تن مدفون شده در گرد و غباری قاسم پدرت كشته شد از زهر و تو از سوزعطش دست و پا می زنی و غرق شراری قاسم می كشی پا به زمین چون پسر ابراهیم تا كه یك چشمه بجوشد ز شیاری قاسم