بوسه بر لعل لب آنکه چنین گفت رواست جان به قربان کریمی که کرم زنده از اوست به همان خاک غریبانهی قبرش سوگند بی حرم هست ولی هرچه حرم زنده از اوست سینه زن گر چه ندارد به بقیعش اما به خدا زمزمه و نوحه و دم زنده از اوست